معنی کم‌هوش- دیرفهم

لغت نامه دهخدا

دیرفهم

دیرفهم. [ف َ] (نف مرکب) کندفهم. کندذهن. کودن. (یادداشت مؤلف).

مترادف و متضاد زبان فارسی

کم‌هوش

ابله، بله، بی‌فراست، خرفت، دنگ، سفیه، سفیه، کودن، کوردل، گول، نادان،
(متضاد) باهوش


تیز

تند، حاد، چابک، سریع، برا، بران، برنده،
(متضاد) کند، پرادویه، تلخ‌مزه، گس، باد، ریح، گوز، باهوش، دقیق، هوشیار، زیرک،
(متضاد) دیرفهم، کم‌هوش


کوردل

کم‌هوش، کندفهم

فرهنگ فارسی هوشیار

دیرفهم

کند ذهن، کودن، کند فهم

واژه پیشنهادی

فرهنگ عمید

کورذهن

کم‌هوش،
کم‌حافظه،


کندذهن

کم‌هوش، کودن،


بلید

کندذهن، کودن، کم‌هوش،

معادل ابجد

کم‌هوش- دیرفهم

710

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری